کد خبر: 319354
۰
۰
نسخه چاپی

بررسی اختلافات حقوق بشر آمریکایی و اسلامی/ حقوق کدام بشر؟

خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: حقوق بشر که طی چند دهه گذشته به عنوان ابزاری در جهت اعمال فشار بر جبهه مخالف غرب تبدیل شده است. از آنجا که مبتنی بر هر مبنایی، بشر حقوقی متفاوت کسب می‌کند، حقوق بشری که امروزه در عرصه بین الملل مطرح است بیشتر به ابزاری جهت جهانی سازی فرهنگ غربی تبدیل گشته است. به منظور درک بهتر وجه تمایزهای حقوق بشر اسلامی و غربی گزارشی از تمایز این دو سبک از حقوق، مروری کرده ایم بر نظرات حجت الاسلام والمسلمین سید ابراهیم حسینی، عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی امام خمینی (ره) که در ادامه می خوانید؛

حقوق کدام بشر؟

حقوق بشر در معنایی کلی به مجموعه قوانین، مصونیت‌ها و امتیازاتی گفته می‌شود که در صورت عدول و یا تجاوز دولت‌ها از آن، مجامع بین المللی می‌توانند از افراد ذی حق در مقابل دولت‌ها حمایت کنند. بی گمان، هرگونه تلقی از حقوق انسان، تابعی از نگاه به هویت انسان و ارائه تعریف و شناسه‌ای از دارنده و موضوع این حقوق است. از این رو، هرگونه بحثی از حقوق بشر بدون جهان بینی خاص امکان پذیر نیست، لذا اندیشمندان اسلامی به پیوند تنگاتنگ هستی شناسی انسان با مسئله حقوق بشر توجه داده‌اند، زیرا منشأ بسیاری از تفاوت‌ها در ماهیت و مصادیق حقوق بشر از دیدگاه اسلام و غرب، اختلاف جهان بینی و تفاوت در انسان شناسی می‌باشد.

سید ابراهیم حسینی در این زمینه می‌گوید: «حقوق بشر مورد نظر اعلامیه جهانی، جهان بینی خاص غربی را ترسیم می‌کند. چنان که بعضی از دانشمندان غربی مانند؛ «آر. جی. وینسنته به این نکته اعتراف می‌کنند: «آنچه قوانین بین المللی حقوق بشر نامیده می‌شود، ظاهراً عنوانی خنثی بوده ولی در واقع وسیله‌ای برای گسترش و تعمیق مشروعیت برداشت‌های غربی از جامعه خوب است» به همین دلیل، تلاش برای فهم این حقوق، بر اساس فرهنگی متمایز از فرهنگ غربی، در اصل «تحریف» مفهوم مناسب آن است؛ چنانکه «جک دانلیه با صراحت می‌گوید: برداشت‌های به اصطلاح غیر غربی از حقوق بشر، در واقع، اصلاً برداشت از حقوق بشر نیست.»

نقاط تعارض حقوق بشری غربی و اسلامی

حجت الاسلام حسینی نقاط تعارض میان دو سنخ از حقوق بشر اسلامی و غربی را در پنج محور زیر چنین خلاصه می‌کنند:

۱- غفلت از مبدأ: حقوق بشر غربی مبتنی بر اصل «خویشتن مالکی» است، چنان که «آیزایا برلین» تصریح می‌کرد: «زندگی هرکس، دارایی خود اوست و به خداوند، جامعه یا دولت تعلق ندارد و می‌تواند با آن، هرطور مایل است، رفتار کند. و یا «مک فرسونه می‌گوید: فردی که موضوع حقوق بشر است، در اصل مالک شخص خویش و استعدادهایی است که به خاطر آن دینی نسبت به جامعه ندارد»، اما در اندیشه دینی، سه اصل اساسی: وابستگی وجودی انسان به خدا، هدف آفرینش و ویژگی‌های بنیادین انسان عوامل اساسی تأثیرگذار بر حقوق انسان است. در بینش اسلامی، حقوق بشر، با چشم‌پوشی از پیوند انسان با خدا بی معناست و با پذیرش خدامحوری است که شاکله نظام حقوقی اسلام معین می‌شود.

۲- فرجام انگاری: غایت اندیشی و باور به اینکه جهان آفرینش و از جمله انسان‌ها، منزلگاه و مقصودی دارند و رفتار انسان باید بر مبنای آن اهداف و غایات تنظیم گردد، در دوران مدرنیته رخت بر بست و به جای آن، امیال، غرایز، هوا و هوس بشری جانشین شد. در نگرش دینی، انسان از خداست و به سوی او در حرکت است ؛ انسان، عبث و بی فرجام آفریده نشده است. بنابراین، انسان باید رفتارهای خود را طوری تنظیم کند که او را به سعادت ابدی و بهشت جاویدان رحمت الهی سوق دهد. به همین دلیل، محدودیت آزادی‌ها صرفا بر اساس نظم عمومی و رفاه همگانی تنظیم نمی‌شود، بلکه ارزش‌های اخلاقی، برای صیانت از مقام شامخ انسانی و کسب فضیلت، یک عامل مهم به شمار می آیند.

۳- بنیادها: مبنای اعتبار حقوق بشر مادی و الحادی است، از این رو، پایه مشروعیت همه قوانین و بنیاد هر حکومت و حاکمیتی صرفاً به میل و خواست انسان می‌باشد. در اندیشه دینی، سراسر جهان هستی آفریده خدای تعالی و ملک اوست، از این رو، با تأکید بر منشأ الهی حق، انسان مانند سایر موجودات، مخلوق و وابسته به آفریدگار است و از خود چیزی ندارد، جز آنچه خدا موهبت فرموده است.

۴- ساختار سکولاریستی: حقوق بشر غربی مبتنی بر اندیشه سکولار، با اتکا به «راسیونالیسم»، هیچ مرجعی را به جز عقل بشر برای داوری در باب ادعاهای اخلاقی و حقوقی به رسمیت نمی‌شناسد و با اتکا به «اومانیسم» تأکید می‌کند که این حقوق با شخص انسان آغاز و با او به پایان می‌رسد. از این رو، منشأ اعتبار و مفهوم این حقوق، صرفاً انسانی است و نمی‌توان آنها را به فراتر از شخص انسان گسترش داد. با همین نگرش، بعضی از آموزه‌های مذهبی مانند حجاب، ممنوعیت سقط جنین، محدودیت روابط جنسی و احکام مربوط به خانواده را مصداق ستم به زنان معرفی نموده، در جهت محو آن فعالیت می‌کنند. برای مثال، در کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان، هرگونه قیدی در روابط بین زن و مرد، با عنوان تبعیض علیه زنان» محکوم شده است. ازدواج با همجنس در برخی کشورهای غربی همچون نروژ، سوئد و هلند جنبه رسمی پیدا کرده است. در نگرش دینی، عالی‌ترین حقوق برای بشر منظور شده است، اما به لحاظ تعالی در بینش و نگرش دینی نسبت به انسان، این حقوق به حیات طیبه و شایسته انسانی و ابعاد فراحیوانی بشر ارتباط می‌یابند، و پایه اعتبار و نقطه آغاز و پایان آنها خداست، نه انسان.

۵- لذت گرایی و خوش باشی: با رخت بربستن غایت اندیشی، طبیعی است که لذت گرایی به جای اندیشه تعالی و تکلیف انسان بنشیند و اساساً خیر و سعادت، به معنای هر چیزی باشد که لذت آفرین است. آنچه در تفکر اومانیستی اصالت دارد، خواسته‌ها و امیال انسان است، و اگر دینی هم باشد، باید در جهت تأمین هوا و هوس‌های افراد قرار گیرد. زیرا در این نگرش الحادی، انسان جایگزین خدا شده پس حقوق و قانون چیزی است که انسان‌ها بر اساس خواسته و میل خود وضع می‌کنند.»

ثمره تفاوت مبانی در قوانین

حجت الاسلام والمسلمین حسینی در ادامه به برخی از ثمرات اشاره شده در قوانین می‌پردازد از جمله:

«۱: حق حیات: داشتن حق حیات از اصول اساسی اعلامیه جهانی حقوق بشر است که دین اسلام نیز بدان اهتمام داشته اما چنانچه مبانی اسلامی مذکور را در مقوله حق حیات جاری بدانیم ثمره متفاوتی خواهد داشت. از آنجا که انسان، دارای دو بعد مادی و روحانی است، و کمال و سعادت او، در گرو حق حیات معنوی بوده، حفظ حیات روحانی و معنوی وی، به عنوان حیات طیبه واجب شمرده شده است. لذا حق دارد در جهت معنوی، کمالاتی را تحصیل و حیات معقول خویش را در مسیر انسانیت ارتقا بخشد. اصولی مانند: حق تربیت و حضانت کودک، حق تکامل انسان و نفی هوسرانی، در چارچوب قرار دادن لذت‌های مادی در جهت تکامل معنوی، بایستگی حفظ آبروی کسان، حرام بودن افترا، غیبت و دشنام، نمونه‌های پاسداشت حقوق معنوی و حیات روحانی انسان است.»

۲: کرامت انسانی: دومین حق فراگیر بشر، کرامت انسانی است. بر اساس این اصل، انسان، بی هیچ پیرایه با چشم‌پوشی از هر ویژگی دیگر، مانند: رنگ، نژاد، زبان، جنس و … دارای شرافت است و هیچکس حق اهانت، تحقیر و نادیده گرفتن شخصیت او را ندارد. این کرامت انسانی که از آن به «کرامت ذاتی و در اعلامیه جهانی حقوق بشر به حیثیت ذاتی» تعبیر شده است، مبنای بسیاری از حقوق دیگر می‌شود. در اندیشه اسلامی، پایه و بنیاد این شرافت و ارزشمندی به جنبه روحانی انسان، که وجه امتیاز او با دیگر آفریده‌ها و سرچشمه خواسته‌های فرامادی اوست، بسته است. در آموزه‌های دینی، انسان با کرامت شناسانده شده است. توجه به کرامت ذاتی انسان در اعلامیه، هرچند در برابر اندیشه‌های تبعیض‌آمیز که انسان‌ها را به دو گروه بهره مند و بی بهره از کرامت معرفی می‌کند، گامی به پیش است، اما در عین حال با انتقادهایی مواجه است ازجمله در خصوص ذاتی بودن کرامت، اگر مقصود آن است که انسان به صورت مطلق، دارای کرامت است، و هیچ رفتاری نمی‌تواند آن را تحدید یا تقیید کند و در نتیجه این ویژگی، هیچ گاه و در هیچ حالتی از او جداشدنی نیست، حتی اگر مرتکب بزرگ‌ترین جنایات شود، سخن بسیار بی جا، نامعقول و بدون پشتوانه است. همچنین حقوق بشر غربی به کرامت ذاتی بشر بسنده کرده و از حیثیت بالاتر یعنی کرامت ارزشی، تغافل نموده است، در حالی که اساسی‌ترین حقوق انسان آن است که «بشر» را در حوزه ارزش‌ها تفسیر کنیم. از دیدگاه اسلام کرامت ارزشی نه تنها حق انسان، بلکه تکلیفی بر عهده اوست که برای نیل به موقعیت‌های شایسته زندگی اجتماعی ضروری است. این امر منشأ بسیاری از تفاوت‌ها در ماهیت و مصادیق حقوق بشر از دیدگاه اسلام و غرب است.

از آنجا که کرامت ذاتی انسان در اندیشه اسلامی به شخصیت معنوی او بسته است، هرچه این جهت در زندگی او بیشتر تجلی یابد، کرامت و ارزشمندی او نیز فزونی می‌یابد. این کرامت ویژه که از آن به عنوان کرامت ارزشی یاد می‌شود، در سایه انتخاب‌های انسان شکل می‌گیرد. در این رهگذر انسان‌ها به ملحد، مؤمن، فاسق و با تقوا تقسیم می‌شوند و گرامی‌ترین آنان، با تقواترین آنها است.

منبع : مهر

قم پرس منتظر دریافت اخبار و پیام های هموطنان عزیز می باشد.

دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی کد جدید