کد خبر: 362895
۰
PNAZAR
نسخه چاپی

شهیدی که صبح خبر شهادتش را گرفت و ظهر شهید شد +عکس

باشگاه خبرنگاران جوان ـ شهید حسین میررضی از نخستین روز‌های پیروزی انقلاب اسلامی در کرج فعالیت‌هایش را شروع کرد و به جرگه بنیانگذاران سپاه پاسداران کرج پیوست. شهید میررضی در کنار رزمندگانی، چون حاج یدالله کلهر و شهید مهدی شرع‌پسند جزو بنیانگذاران سپاه پاسداران در کرج بود. رفاقت شهید میررضی و شهید کلهر از همان زمان شروع و با آغاز دفاع مقدس، محکم‌تر از قبل نیز شد.

شهید میررضی در آن دوران همزمان در دانشسرای تربیت معلم انتخاب شد، اما عشق حفاظت از وطن و مردمانش او را از ادامه تدریس منصرف کرد. با شروع جنگ تحمیلی این شهید دلاور رهسپار میادین جنگ شد و در طول دوران حضور ایشان در جبهه‌های جنگ مسئولیت مختلفی از جمله سرپرست فرماندهی لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع)، مسئول طرح و عملیات تیپ دو سلمان، جانشین تیپ حبیب ابن مظاهر، عضو شورای فرماندهی سپاه، فرماندهی سپاه کرج و فرماندهی سپاه شهریار را بر عهده گرفت.

شهید میررضی در کنار دوستی با شهید یدالله کلهر رفاقت نزدیکی با حاج علی فضلی داشت؛ حاج علی فضلی از سال ۱۳۵۹ با شهید میررضی آشنا شد و در عملیات‌‎های طریق‌القدس، فتح بستان، فتح‌المبین و تا شهادت با وی همراه بود. سردار فضلی از شهید میررضی اینطور یاد می‌کند: به معنای واقعی انسانی وارسته بود. ظرفیت و توفیقات فراوانی از زوایای مختلف به خصوص در مدیریت و فرماندهی داشت. ابداع روش‌های دفاعی جدید، حضور در میادین خط مقدم و شب‌های حمله از مهم‌ترین برنامه‌های شهید میررضی برای ثبت وقایع دفاع از میهن اسلامی بود که همیشه با آن‌ها مداومت می‌کرد. انسانی شجاع، فهیم، بصیر و بسیار دلسوز برای دفاع از امام و انقلاب بود.

شهادت حسین در رؤیای صادقه‌ای به مادرش الهام می‌شود. مادر شهید میررضی خوابی را که قبل از شهادت فرزندش دیده بود، اینچنین تعریف می‌کند: «قبل از شهادت فرزندم، شهید بهشتی را در خواب دیدم. گویی خداوند از طریق او برایم الهام کرده بود که حسینم شهید می‌شود. هرچند وقت یکبار که او به جبهه‌ها می‌رفت، من دلشوره می‌گرفتم و خواب شهادت ایشان را می‌دیدم. یکبار در خواب به شهید بهشتی گفتم تو را قسم به جدت در قیامت مرا شفاعت کن و او در جواب به من گفت که حسین اینجاست. یک هفته بعد خبر شهادت پسرم را به ما دادند، اما من از همان ابتدا می‌دانستم که سیدحسین در راه حفاظت از دین اسلام و در راه آرمان‌هایش شهید می‌شود.»

در وصف شهادت حاج یدالله کلهر و شهید حسین میررضی همرزم او حاج احمد شجاعی این‌طور می‌گوید: «صبح روز اول بهمن ۶۵ بود. شب قبل را تا صبح با حاج یدالله تو کانال پرورش ماهی بودم. ۱۰ روزی از شهادت حاج حسین گذشته بود و هنوز کسی لبخندی رو صورت حاجی ندیده بود. بدجوری بی‌طاقت شده بود و مدام تو خودش بود. تازه هوا کمی روشن شده بود که یک رزمنده بسیجی به طرف حاج یدالله آمد و گفت برادر من دیشب خواب دیدم حاج حسین میررضی سر راهی ایستاده، جلو رفتم و به او سلام کردم و گفتم حاج حسین مگه تو شهید نشدی؟ اینجا چه می‌کنی؟ گفت چرا من شهید شدم، اما منتظر کسی هستم. پرسیدم منتظر چه کسی؟ گفت قرار است حاج یدالله بیاید، منتظر او هستم. حالت حاج یدالله دگرگون شد او که پس از حاج حسین لبخندی به لب نیاورده بود، خنده‌ای شیرین بر لبانش نشست و دست چپش را که سالم بود دور گردن بسیجی حلقه کرد و از پیشانی او بوسه‌ای گرفت. هنوز ظهر نشده بود که خبر شهادت علمدار لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) را آوردند.»

پیکر مطهر این سردار بزرگوار پس از تشییعی باشکوه در گلزار شهدای امامزاده محمد (ع) کرج در قطعه سرداران در بستر خاک آرام گرفت و سبب افتخار همسر و سه فرزندش شد.

شهیدی که صبح خبر شهادتش را گرفت و ظهر شهید شد +عکس

وصیت‌نامه شهید «یدالله کلهر»

«بسم رب الشهدا و الصدیقین
من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی احبنی من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فانادیته

با سلام و درود بر محمد (ص) و امام زمان (عج) و نایب بر حقش امام خمینی رهبر بزرگ تمامی مسلمین و مستضعفین جهان، رهبری که تمامی ما را از منجلاب خواری و ذلت بیرون کشیده و به راه راست هدایتمان کرد و نوری شد در تاریکی راه که بتوانیم حرکت خودمان را از تمام راه‌های انحرافی بازداریم و در راه مستقیم که همان «الله» می‌باشد، حرکت خود را ادامه دهیم و با این راهنمایی امام عزیزمان بود که راه خود را پیدا و انتخاب کردم تا بتوانم جبران زمان جاهلیت خود را بکنم.

خدایا شاهد باش که از تمامی مظاهر مادی دنیا بریدم تا بیشتر به تو نزدیک شوم و به تو بپیوندم. خدایا من خواهان شهادتم، نه به این معنی که از زندگی کردن در این دنیا خسته شده‌ام و یا خواسته باشم خود را از دست این سختی‌ها و نابسامانی‌های دنیوی خلاص سازم، بلکه می‌خواهم گناهان زیادی را که انجام داده‌ام به وسیله رنج کشیدن در راه تو و دادن چند قطره خون ناقابلم به خاطر تو پاک گردد.

می‌خواهم شهید شوم تا اگر زنده‌ام، موجودی نباشم که جلوگیری از رشد دیگران شوم تا شاید خونم بتواند این موضوع را جبران نماید و نهال کوچکی از جنگل انبوه انقلاب را آبیاری کند. می‌خواهم شهید شوم تا خونم به سرور شهیدان حسین (ع) گواهی دهد که من مانند مردم کوفه نیستم و رهرو راهش بوده‌ام.‌ای بهتر از همه دوست‌ها و یارها! مرا دریاب.‌ای معشوقم! مرا نزد خویش بخوان، من انسانی گنهکار و روسیاه هستم، مرا فراخوان که دیگر نمی‌توانم صبر کنم و صبرم به پایان رسیده است؛ و چه سخت و ناگوار است بین دوستان صمیمی جدایی می‌افتد و چه سخت است آن زمانی که یک رهرو به مقصدش برسد و دیگری مثل من به مقصد خویش نرسد. بارال‌ها خودت این سختی‌ها را از دوش من بردار.

پدر عزیزم مرا ببخش که فرزند خوبی برایت نبودم و از من راضی باش تا خدا هم از من خشنود گردد و مرا بیامرزد. امیدوارم بتوانم با تقدیم خون ناچیز و جسم ضعیف خود به اسلام و قرآن رضایت خدا و شما را فراهم کنم. صبور باش و مبادا بی‌صبری و گریه کنی و تو مادر مهربانم در شهادتم گریه نکن. افتخار کن و شجاع باش و به دیگر مادران شهدا بیشتر سربزن و به آن‌ها دلداری بده و اگر خواستی گریه هم بکنی بر سیدالشهدا حسین بن علی (ع) گریه کن نه بر من.

همسر خوبم می‌دانم که همسر خوبی برایت نبودم و از روز اول ازدواج پیش شما نتوانستم بمانم و حتی شاید بگویم هنوز نتوانستیم درست همدیگر را بشناسیم. به هر حال شما مرا حلال کن و امیدوارم بتوانی در مقابل تمام سختی‌ها، چون کوهی استوار و مقاوم باشی و استاد خوبی برای تنها دخترم مریم که هنوز هم پدر خود را به خوبی نمی‌شناسد. مریم را طوری بزرگ و تربیت کن که در آینده زنی مسلمان و متعهد و لایق برای اسلام و جامعه اسلامی باشد.

برادر عزیزم مرا ببخش که برادر خوب و لایقی برایت نبودم و باعث سرافکندگی تو بودم، ولی مرا حلال کن و امیدوارم همیشه در راه رسیدن به اهداف اسلام و قرآن موفق باشی و شما خواهران مهربانم، زینب‌گونه باشید و مانند زینب پیام شهدا و برادر کوچک خود را به همه جا برسانید و مبادا گریه کنید که دشمن از این گریه کردن‌ها خوشحال خواهد شد و حجاب اسلامی داشته باشید و آن را به همه گوشزد نمایید.

اما پیامی به تمام دوستان و برادران و آشنایان؛ روی مسائل اسلامی بیشتر تأکید کنید و همیشه در فکر رشد دیگران و خود باشید و سعی همگی بر این باشد که بیشتر به یاد خدا باشیم و رابطه خودمان را با او نزدیک‌تر کنیم. نفس خود را تحت فشار قرار دهیم و خودمان را با سختی‌های جامعه وفق دهیم، دوستی‌های این دنیا مبادا موجب غفلت‌مان گردد و در صف غافلین قرار گیریم. در خط امام که همان خط قرآن است حرکت کنیم و خارج نشویم و همیشه پشتیبان امام عزیزمان باشیم.

در آخر از تمام برادران و آشنایان برایم حلالیت بطلبید تا گناهانم کمتر شود. ضمناً از پول ماشین مبلغ ۴۵ هزار تومان به حساب جنگ بریزید و مبلغ ۱۰ هزار تومان بابت روزه و نماز قضا بدهید تا ادا شود. ضمناً مرا در امامزاده محمد کرج دفن نمایید. ضمناً خمس دارایی مرا که مبلغ ۶۳۰۰ تومان می‌باشد بپردازید، بعداً خرج نمایید. پول ماشین نیز پیش احمد خیری در کرج می‌باشد و درست نمی‌دانم مبلغی به جابر و … بدهکار هستم، خودش می‌داند، بپردازید.

التماس دعا
یداله کلهر
۶۲/۱/۱۸
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار»

منبع: جهان نیوز

انتهای پیام/

قم پرس منتظر دریافت اخبار و پیام های هموطنان عزیز می باشد.

آپلود عکس