حاج قاسم نیز مانند بسیاری از فرماندهان دوران دفاع مقدس همچون سردار شهید عبدالحسین برونسی که خاطراتش در کتاب «خاکهای نرم کوشک» آمده است، در سختترین شرایط و لحظات جنگ و عملیاتها، دستبهدامان حضرت زهرا سلاماللهعلیها میشد. ارادت او به اهل بیت علیهمالسلام و حضرت صدیقه کبری سلاماللهعلیها زبانزد بود و همین ارادت و نوکری موجب شد تا به درجه والایی دست یابد.
سردار سلیمانی، خود در خصوص توسل به حضرت زهرا سلاماللهعلیها در سختترین لحظات جنگ گفته است: «ما هر وقت در سختیهای جنگ فشارها بر ما حادث میشد، وقتی بهصورت بسیار مضطری هیچکاری ازمان برنمیآمد، پناهگاهی جز حضرت زهرا سلاماللهعلیها نداشتیم و پناهگاهمان حضرت زهرا سلاماللهعلیها بود.
در شب والفجر هشت، وقتی چشمانمان به آبهای پرطوفانِ خشمگین و ترسناک اروند افتاد و ترسیدیم و لرزیدیم، آنجا هیچ پناهگاهی به هیچ نامی آشناتر از نام زهرا(س) نداشتیم. او را در کنار اروند صدا زدیم. در تلألؤ اشکهای غریبانه و مظلومانه بسیجیها سیمای سفید او را جستوجو کردیم و اروند را با یا زهرا سلاماللهعلیها به کنترل درآوردیم و عبور کردیم. وقتی شب کربلای چهار شد، وقتی که دشمن آتش مسلسلها و خمپارهها و توپهای خود را مستانه در ساحل باز کرد و جویهای کوچکی از خون بهسمت اروند سرازیر شد، آن وقت همه تدابیر از کار افتاده بود و نامی جز نام زهرا سلاماللهعلیها بر زبان جاری نمیشد. وقتی هم که عراقیها لب اروند ایستاده بودند و بچهها را با تیر میزدند، آن زمان هم سلاحِ کارگر ما زهرا سلاماللهعلیها بود.
در کربلای پنج هم وقتی در آن غروبی که اضطرار داشتیم و مضطر بودیم، نگاهی به آبهای بوبیان میکردیم. آن وقت هم سرمان را بر دژ گذاشته و عاجزانه او را صدا کردیم. من قدرت زهرا(س) را، محبت مادری او را در هور دیدم، در غرب کانال ماهی دیدم، در وسط میدان مین دیدم. وقتی شما مادرها نبودید و بچههایتان در خون دستوپا میزدند، او را دیدم ... فاطمه سلاماللهعلیها در هور، فاطمه سلاماللهعلیها در کربلای پنج، فاطمه سلاماللهعلیها در اروند، فاطمه سلاماللهعلیها در کوههای سرد و سخت کردستان مادری کرد.»
صادق آهنگران نوحهخوان دوران جنگ نیز خاطرهای از توسل سردار سلیمانی به حضرت زهرا سلاماللهعلیها در عملیاتِ دشوارِ والفجر یک (فروردین 62، در منطقه عمومی فکه) دارد. او میگوید: «در عملیات والفجر یک برای لشکر 41 ثارالله به سفارش حاج قاسم روضه حضرت زهرا سلاماللهعلیها را خواندم. او به بچهها گفته بود که به حاج صادق بگویید لطف کند روضه حضرت زهرا سلاماللهعلیها بخواند؛ چون عملیات سختی پیش رو داریم. به نیروها گفته بود که اگر به حضرت زهرا سلاماللهعلیها متوسل بشویم، انشاءالله توجه و عنایتی میشود. من هم به سفارش او روضه حضرت زهرا سلاماللهعلیها و بعد از روضه شعر «ای لشکر صاحبالزمان آمادهباش آمادهباش» را خواندم. موقع خواندن میدیدم که حاج قاسم، حتی برای این شعر حماسی گریه میکرد. وقتی روضه حضرت زهرا سلاماللهعلیها را میخواندم، طوری گریه میکرد که انگار در جای دیگری سیر میکند و فقط صدایی میشنود.»
سردار مهدی صدفی، مسئول تبلیغات لشکر ثارالله در دوران دفاع مقدس که این روزها مسئولیت اجرایی بیتالزهرای سردار شهید سلیمانی را برعهده دارد هم میگوید: «قبل از عملیات والفجر هشت (دی 64)، حاج قاسم و فرماندهان لشکر در مقری در منطقه چویبده آبادان حضور داشتند، اما من در اهواز بودم. یکروز، حاج قاسم تماس گرفت و گفت خودت را برای نماز مغرب و عشا به چویبده برسان. به آنجا رفتم و بعد از نماز خدمت ایشان رسیدم. حاج قاسم، پس از سلام و علیک گفت میدانی الآن چه ایامی است؟ چند ثانیهای مکث کردم و گفتم ایام فاطمیه است. گفت به تو گفتم به اینجا بیایی تا مراسم فاطمیه برگزار کنیم. حاج قاسم، خودش روضه و نوحه خواند و سپس، سینهزنی کردیم.»
خانهای که بیتالزهرا شد
عشق و ارادت سردار سلیمانی به حضرت فاطمه سلاماللهعلیها موجب شده بود تا او پس از دفاع مقدس، هرساله در خانهاش میزبان عزاداران فاطمی باشد و خانهاش را به بیتالزهرا تبدیل کند. البته، خودش میگفت که این خانه من نیست و خانه حضرت زهراست.
سردار سلیمانی، ابتدا عصرهای هر جمعه در منزلش مراسم ذکر و توسل به اهل بیت علیهمالسلام برگزار میکرد. سپس، در ایام فاطمیه دوم مراسم روضهخوانی بهصورت عمومی با جمعیت محدود برگزار کرد که تا اواسط دهه هفتاد ادامه داشت. پس از آن حاج قاسم خانهای بزرگتر خرید و روضهخوانی ایام فاطمیه جنبه عمومیتری پیدا کرد و جمعیت بیشتری در این مراسم شرکت کردند.
در هر مراسم، خودش دستبهسینه مقابل درب میایستاد و به تمامی عزاداران خوشآمد میگفت؛ حتی اگر کسی صحبتی یا مشکلی داشت، به حرفهایش گوش میداد و اگر طولانی هم میشد، خسته نمیشد. دورتادور حسینیه نیز به تصاویر شهدای لشکر 41 ثارالله مزین شده بود که البته این روزها عکس حاج قاسم نیز به آن تصاویر اضافه شده است. همچنین آن حسینیه محلی برای گردهم آمدن رزمندگان کرمانی و تازهکردن دیدار با فرمانده بود.
حاج قاسم، در خصوص حسینیه، مداحان و سخنرانان نیز توصیههایی داشت. او تأکید داشت که حسینیه و هیئت در تقابل با دیگر هیئات نباشد و وارد جناحبندیهای سیاسی نشود. مداحان نیز از نیروهای انقلابی و مطیع رهبری باشند. به سخنرانان هم گاهی توصیههایی داشت. حجتالاسلاموالمسلمین عسکری که از سال 71 به عضویت سپاه درآمد و یکی از سخنرانان ایام سالروز شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها در منزل سردار سلیمانی بود، میگوید: «سردار تأکید داشت ما بحثهای سخنرانی را حول رویکرد اخلاقی در کنار مسائل خانوادگی، اعتقادی و سیاسی داشته باشیم و خواهان این بود که بر روی مسائل اخلاقی تأکید و توصیه شود.»
سردار سلیمانی در سال 76 فرمانده نیروی قدس سپاه شد و از کرمان به تهران رفت. در نتیجه، خانهاش را که دیگر خالی از سکنه شده بود، وقف حضرت زهرا سلاماللهعلیها کرد و بیتالزهرا نام نهاد، اما فاطمیه هر سال هر کجا که بود خود را به کرمان میرساند تا پذیرای عزاداران حضرت زهرا سلاماللهعلیها باشد. برای حاج قاسم احترام به عزاداران بسیار مهم بود و توصیه میکرد نیروهای حفاظتی بهدلیل مسائل امنیتی، مردم را اذیت نکنند. مهدی صدفی در اینباره میگوید: «یکبار که در بیتالزهرا مراسم بود، بنده خدایی آمد و از برخورد بچههای بازرسی به حاج قاسم شکایت کرد. سردار بسیار ناراحت شد و به من گفت بروید و ببینید چه کسی با ایشان برخورد کرده است. موضوع را بررسی کردم و متوجه شدم برخورد ناشایست نبوده است و این بنده خدا فقط برای اینکه کیفش را بازرسی کرده بودند، ناراحت شده بود؛ اما حاج قاسم از این فرد بسیار عذرخواهی کرد و کنار خودش نشاند، برایش سفارش چای داد و تا زمانی که رضایتش را نگرفت، اجازه نداد از کنارش برود.» او همچنین میگوید: «حاج قاسم، در ایام فاطمیه که مجلسداری در بیتالزهرا داشت، به مغازهداران و همسایههای اطراف بیتالزهرا مراجعه میکرد و از آنها بهدلیل ایاب و ذهاب زیادی که صورت میگرفت، عذرخواهی میکرد و حلالیت میطلبید.»
سردار سلیمانی، بنا داشت آن حسینیه را به مرکز نشر معارف قرآنی و دینی تبدیل کند. به همین دلیل مدتی پیش از شهادتش، کار بازسازی بیتالزهرا آغاز شد و مدتی پس از شهادتش به پایان رسید. حاج قاسم، چند روز پیش از شهادتش با صدفی مسئول اجرایی بیتالزهرا تماس گرفته بود و از وضعیت بیتالزهرا برای فاطمیه پرسوجو کرده بود، اما در پاسخ به این سؤال چندباره صدفی که خودتان چه زمانی خواهید آمد، گفته بود: «هر وقت آمدم، خبر میدهم!»
دلدادگی در میادین نبرد
توسل و دلدادگی سردار سلیمانی به حضرت زهرا سلاماللهعلیها در تمامی میادینِ نبرد از لبنان و فلسطین تا سوریه و عراق متجلی بود. سردار سلیمانی، در یکی از آخرین گفتوگوهایش به عنایت حضرت زهرا سلاماللهعلیها به رزمندگان جبهه مقاومت در جریان جنگ سیوسهروزه اشاره میکند و میگوید: «یکی از برادران حزبالله که اهل تدین و تشرع است، در جنوب مسئول بود. در حالتی که به تعبیر خودش حالت خواب نبود، گفت دیدم بانویی آمد و دو بانوی دیگر در کنارش بود. من در آن عالم حس کردم حضرت زهراست. بهسمت پاهای مبارک ایشان رفتم و به عربی به او گفتم که وضع ما را ببین. حضرت فرمودند که درست میشود. گفتم نه و مُصر بودم خود را به پای ایشان برسانم و اصرار داشتم چیزی بگیرم. ایشان دوباره فرمودند که درست میشود. دستمالی از داخل روپوشی که داشتند بیرون آوردند و تکان دادند و گفتند تمام شد. یک لحظه بعد یک بالگرد اسرائیلی با موشک زده شد که پس از آن معادلات تغییر کرد و نزدیک به هفت تانک مرکاوا در یکروز زده شدند.»
صادق آهنگران که در روزهای نبرد با داعش به سوریه رفت، خاطرهای از یکی از شبهای قدر در حرم حضرت رقیه سلاماللهعلیها بیان میکند و میگوید: «... حاج قاسم دو زانو نشست و پیشانیاش را به ضریح حضرت رقیه سلاماللهعلیها چسباند. من در فاصله نیممتری او نشستم و شروع کردم به خواندن زیارت عاشورا. بعد روضه امام حسین علیهالسلام را خواندم و بعد قرآن روی سر گذاشتیم. روضه حضرت زهرا سلاماللهعلیها و روضه امیرالمومنین علیهالسلام هم خواندم، ولی مداحی نکردم ... وقتی روضه سیلیخوردن حضرت زهرا سلاماللهعلیها بین در و دیوار را خواندم، نالهاش بالاتر رفت و حالش آنقدر دگرگون شد که من نگرانش شدم ... دعا و روضه تمام شد، اما حاج قاسم سرش را به ضریح چسبانده بود و همینطور گریه میکرد.»
در نهایت، سردار سلیمانی در سیزدهم دیماه سال 98 و چند روز پیش از سالروز شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها آسمانی شد. او سال قبل در بیتالزهرای کرمان و در حاشیه مراسم فاطمیه به دوستانش گفته بود: «فاطمیه سال بعد با امسال فرق دارد.» پرسیده بودند: «چه فرقی دارد؟» جواب داده بود: «ایام فاطمیه سال بعد، من نیستم.»