ابراهيم متقي
دربارة رويداد سیزده آبان، رويكردهاي مختلفي در ادبيات سياسي ايران و ساير كشورهاي جهان منتشر شده است. بهطور مثال، آنتوني بويل در مقالهاي به اين موضوع اشاره دارد كه كنش ايران در چهارچوب «اقدامات پيشگيرانه» قابل توجيه بوده و جمهوري اسلامي براي مقابله با تهديدات ايالات متحده از سازوكار كنش پيشگيرانه بهره گرفته است. كنش پيشگيرانه به مفهوم آن است كه شكلبنديهاي سياست قبلي كشورها ميتواند در ارتباط با آموزههاي آينده تأثيرگذار باشد.
كنش ايران در حادثة سیزده آبان 1358، نشانههايي از هويتيابي سياسي و تاكتيكي را منعكس ميکند، همانگونهاي كه انديشة ارتش انقلابي سليماني مبتني بر سازوكارهاي مربوط به كنش تاكتيكي در محيط منطقهاي بوده و زمينة نقشيابي گروههاي حاشيهاي در فضاي بينالمللي را فراهم آورد. كنش تاكتيكي سليماني همانند حادثة سیزده آبان 1358 در چهارچوب اقدامات پيشگيرانه را ميتوان بخشي از «سياست پيشگيرانه» در برابر تهديدات نوظهور دانست. ايران و غرب آسیا با نشانههايي از تهديد دائمي روبهرو هستند.
مقابله با تهديدات شرايطی را فراهم ميسازد كه بهموجب آن امكان كنش متقابل بازيگران در فضاي سياسي و منطقهاي را ایجاد میکند. بهطور كلي، ميتوان به اين موضوع اشاره داشت كه حادثة سیزده آبان و همچنين سازوكارهاي كنش سليماني در محيط منطقهاي به اين دليل نشانههايي از كنش هويتي محسوب ميشوند كه زمينة لازم براي مقاومت در محيط منطقهاي را فراهم آورده است. مقاومت و ارتش انقلابي بخشي از كنش تاكتيكي ايران در فضاي مقابله با تهديدات تجربهشدة منطقهاي و بينالمللي محسوب ميشود.
1. كنش تاكتيكي در حادثه 13 آبان 1358
كنش تاكتيكي در هر دوران تاريخي داراي شكلبنديهاي معنايي، ساختاري و كاركردي خاص خود است. بررسي كنش ايران در برابر سفارت آمريكا در تهران 1358 را ميتوان بر اساس قالبهاي زمينهاي تبيين كرد؛ قالبهاي زمينهاي داراي مؤلفههاي تاريخي، هويتي و ادراك سياسي تجربه شده است. شايد يكي از دلايل اصلي رويارويي جامعة ايراني با حكومت شاه را بتوان مقابله با سياستهاي منطقهاي آمريكا دانست. جامعة ايراني شاه را كارگزار سياستهاي منطقهاي آمريكا تلقي کرده بود و از مفهوم «ژاندارم منطقهاي» بهره ميگرفت.
واكنش جامعة ايراني و رهبران انقلاب اسلامي نسبت به سياست آمريكا بر اساس قالبهاي فرهنگ ايراني و ژئوپليتيك ايران شكل گرفته است. نشانههايي از «بيگانههراسي» در ذهنيت جامعه، فرهنگ و حوزة كنش سياسي ايراني وجود دارد. در سالهاي بعد از انقلاب ايران، سياستهاي مداخلهجويانة ايالات متحده، چالشهاي امنيتي و اقتصادي بسياري را براي دولت و جامعة ايران بهوجود آورد. واقعيت آن است كه سياستهاي تهاجمي آمريكا بيش از آنكه منجر به كاهش فرآيند آمريكاستيزي در منطقه شود، تضادهاي بيشتري را در روابط دو كشور بهوجود آورده است.
كنش تاكتيكي ايران در حادثة سیزده آبان 1358، ارتباط مستقيمي با سياستهاي مداخلهگرايانة آمريكا در ايران و منطقه داشته است. هويت ايراني ريشه در بنيادهاي انديشهاي انقلاب اسلامي ايران دارد. اگر نيروي مقاومت و گروههاي هويتي چندمليتي در محيط منطقهاي شكل گرفتهاند بهدلیل سياستهاي تهاجمي آمريكا در دورانهاي گذشته است. سياست تهاجمي و الگوي كنش مداخلهگرايانة ايالات متحده چالشهاي پايانناپذيري را در ارتباط با ايران و بسياري ديگر از كشورهاي منطقه بهوجود آورده است.
در چنين شرايطي، طبيعي است كه ايالات متحده درصدد ايجاد تعادل و توازن در روابط خارجي با ايران و بسياري ديگر از كشورهاي منطقه نباشد. ايالات متحده عموماً از سياست تهاجمی و الگوي كنش غيرمسئولانه بهرهگرفته و اين امر منجر به تشديد تضادهاي سياسي و منطقهاي با ايران گرديده است. در چنين شرايط و فضايي، طبيعي به نظر ميرسد كه بازي سياست با ايالات متحده مبتني بر نشانههايي از همكاري و توازن نباشد. ايالات متحده با خروج از برجام و اعمال تحريمهاي يكجانبه، تضادهاي خود با دولت و جامعة ايران را گسترش داد. دولت ايران هرگونه انعطافپذيري در برابر ايالات متحده را با روحية ايراني هماهنگ ندانسته و آن را بهمثابة چالش جديدي در آيندة امنيتسازي خود تلقي میکند.
2. هويت و مقاومت در كنش تاكتيكي سليماني
هويت و مقاومت، انگارههاي درهمتنيدة بازيگران در فضاي سياست بينالملل تلقي ميشود. كنش تاكتيكي سليماني معطوف به گسترش فضاي مقاومت از حوزة دولت ملي به عرصة منطقهاي و بينالمللي است. تلاش سردار سليماني براي سازماندهي ارتش هويتي و چندمليتي در جهت ايجاد نظم جديد منطقه¬اي و عبور از فضاي امپراتورمحور انجام گرفته است. در دنياي سرمايهداري، تمامي كشورها به مركزيت امپراتوري توجه دارند. مركزيت امپراتوري در عصر استعمار فرانو تلاش دارد تا از سازوكارهاي فرهنگي، اجتماعي، رسانهاي و ارتباطي استفاده كند.
مقابله با نظام سلطه در انديشه و عمل تاكتيكي سردار سليماني بخشي از ذهنيت و ادراك ايراني براي نقش¬يابي در محيط منطقه¬اي بوده است. چنين ذهنيتي با روحية ايراني كه مبتني بر نشانههايي از كنش انقلابي، آزاديخواهي، عدالتگرايي و تحرك سياسي است، مغايرتداشته و يكي از چالشهاي ذهني جامعة ايران در مورد نوع نگاه آمريكا به حكومتهاي ايران باقي مانده است. ذهنيت ايراني در دوران انقلاب و سالهاي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي براساس «مقابله با نقش منطقهاي و الگوي كنش راهبردي ايالات متحده» شكل گرفته است. لوئيس به اين موضوع اشاره دارد كه غرب آسیا بعد از پيروزي انقلاب اسلامي با پيچيدگيهاي امنيتي و راهبردي روبهرو شده است.
نيروي مقاومت ميتواند زيرساختهاي لازم براي ارتش انقلابي را بهوجود آورد. هرگونه مقاومت، تابعي از سازوكارهاي كنش هويتي خواهد بود. هويتها نقش مؤثري در روند تمدنسازي ايفا خواهند كرد. سازوكارهاي تمدنساز مي¬تواند زمينة چنين انتقالي را با كمترين خونريزي و بيشترين محافظت از دستاوردهاي تمدني بهوجود آورد. هدف از سازماندهي چنين مجموعه¬اي از نيروهاي چندمليتي براي سازماندهي ارتش هويتي را مي¬توان بهينهسازي معادلة قدرت در محيط منطقه¬اي دانست.
اهميت كنش تاكتيكي در نقشيابي سياسي و راهبردي آن است. ارتش انقلابي ميتواند زمينة گسترش جبهة مقاومت را بهوجود آورد. جبهة مقاومت با روحيه و انگارههاي ذهني جامعة ايراني ارتباطداشته و آن را بخشي از سازوكارهاي هويتيابي و اثربخشي منطقهاي خود ميداند. گراهام فولر، در مطالعات خود دربارة انگارة ايراني به اين موضوع اشاره دارد كه جامعه ايران بهويژه در دوران بعد از انقلاب اسلامي، انگارة بدبينانهاي نسبت به سياستهاي مداخلهگرايانه و تهاجمي آمريكا داشته است.
مفهوم كنش تاكتيكي با انديشههاي راهبردي سردار سليماني ارتقاء پيدا كرد. ارتش انقلابي در دورانهاي گذشته بر اساس سازوكارهاي جنگ چريكي شكل گرفته بود. در سالهاي بعد از جنگ سرد، دوران تاريخي جنگ چريكي پايانيافته و عصر جديدي مبتني بر ارتشهاي انقلابي بهوجود آمده است. ويژگي اصلي ارتش انقلابي را ميتوان در هويتگرايي و سازماندهي فضاي مقاومت جستوجو کرد. انديشة مقاومت بر اساس ضرورتهاي هويتي و نيازهاي راهبردي گروههاي حاشيهاي شكل گرفته است.
كنش تاكتيكي سردار سليماني را ميتوان بخشي از راهبرد امنيتي جمهوري اسلامي در حوزة دفاعي دانست. در اين ارتباط، سياست دفاعي بالاترين سند دفاعي کشور، تعيينکنندة ماهيت و ساختار سيستم دفاعي کشور در ابعاد سختافزاري و نرمافزاري محسوب مي¬شود. بهعبارت روشن¬تر، اينکه سياست دفاعي کشور بر رويکرد «تهديدمحوري» يا «قابليتمحوري» بنا شده باشد، تأثير مستقيم و عميقي بر «راهبرد دفاعي»، «ارتش انقلابي» و «صنايع دفاعي» خواهد داشت.
نتيجهگیری
كنش تاكتيكي سردار سليماني پيوند همهجانبهاي با شكلبنديهاي مربوط به «اقدامات پيشگيرانة ايران» در فضاي مربوط به حادثة سیزده آبان 1358 دارد. هر دو موضوع ماهيت هويتي داشته و زمينة لازم براي شكلبنديهاي كنش انقلابي در محيط منطقهاي را فراهم آورده است. بهطوركلي، ميتوان به اين موضوع اشاره داشت كه كنش تاكتيكي بخشي از سياستگذاري راهبردي كشورها در محيط پيراموني محسوب ميشود. ارتش انقلابي ميتواند ماهيت رهاييبخشی، آزاديبخشی يا هويتي داشته باشد.
ارزيابي حادثة سیزده آبان 1358 از اين جهت اهميت دارد كه اوّلاً، زمينة بازتوليد هويت ملي و انقلابي ايران را منعكس میکند و ثانياً، بيانگر اين واقعيت است كه بر اساس رويكرد «كنش پيشگيرانة آنتوني بويل»، هرگونه اقدام منطقهاي براي كشور انقلابي باید از طريق سازوكارهاي ابتكاري حاصل شود. ثالثاً، هرگونه اقدام ابتكاري داراي هزينههاي خاص خود بوده كه طبعاً داراي مزايا و سودمنديهاي مربوطه نيز خواهد بود. اقدام تاكتيكي ميتواند زمينههاي لازم براي محدودسازي تهديدات و تغيير در الگوي كنش تعاملي بازيگران را فراهم آورد.
كنش تاكتيكي مورد نظر سردار سليماني بر اساس شاخصهاي هويت و مقاومت شكل گرفته است. ارتش انقلابي كه سردار سليماني درصدد شكلگيري و گسترش آن بود، ماهيت هويتي، چندمليتي و ساختاري داشت. هر يك از نشانههاي يادشده بيانگر آن است كه ايران نقش مركزي در ژئوپليتيك جهان اسلام را عهدهداربوده و تلاش دارد تا در فضاي تضادهاي هويتي از سازوكارهاي مربوط به امالقراي اسلامي استفاده نمايد. نقشيابي سردار سليماني در فضاي مقاومت منطقهاي بخشي از سازوكارهاي هويت تاكتيكي را منعكس ميسازد.
آنچه دربارة محدودبودن هزينههاي مقاومت در مقايسه با سازش مطرح ميشود، مبتني بر اين ادراك است كه كنش سياسي بازيگران صرفاً در شرايطي ميتواند مطلوبيتهاي راهبردي بيشتري را براي كشوري ايجاد كند كه زيرساختهاي لازم براي مقاومت در برابر تهديدات را فراهم آورد. هرگونه كنش تاكتيكي ايران را ميتوان بخشي از سازوكارهاي مقاومت و هويت مقاومت دانست كه در برابر الگوهاي مبتني بر سياست فرادستي جهان غرب شكلگرفته و آثار خود را در محيط منطقهاي بهجا گذاشته است.